تعبيري در مناجات خمس عشر که انساني كه به اين جایگاه ميرسد قاعدتاً آن چيزي كه دست او را میگيرد جذبههاي الهي است که معمولاً اين جذبهها در متن بلا متوجه سالك ميشوند، یعنی از اين به بعد سالك با «بلاي الهي» سير ميكند که ظاهرش بلا است و باطناش جذبههاي محبت خدا که: «البلاء للولاء». ريشۀ بلا در محبت خداوند متعال است. شايد اين تعبير را بتوان اینگونه معنا كرد که رشته ولاء خداوند است كه اين بلا را رقم ميزند و انسانهاي سالكِ طالب، آنچنان به اضطرار میرسند که فرياد استغاثهشان بلند میشود و با جذبههاي بلاي الهي به سمت خداي متعال حركت ميكنند. اين جاست كه آن انسانهايي كه واقعاً اهل راه و طالب هستند، محبت الهي در دل آنها شعلهور شده و آنها را بيقرار كرده است، به مقام «طلب بلا» ميرسند. يعني مشتاق بلا ميشوند چرا که در باطن بلا آن جذبهها و نردبان سلوك را ميبينند و ميفهمند كه فقط با اين مَركب میتوان به طرف خدايمتعال حركت كرد، لذا مشتاق و طالب بلا ميشوند.
گرچه به ما گفتند که از خداوند عافيت بخواهيد، اما كسي كه به این مقام ميرسد در يك منزلتي قرار ميگيرد كه ديگر مشتاق بلا ميشود و آرزوي بلا ميكند. بلايي كه او را ازخودش عبور بدهند واز موانع و سدها و مراحل گذر بدهند و او را به وصال برساند. اينها هستند كه مهمان بلای خدا ميشوند و با اين مركب به سوي خدا حركت میكنند. براي آنها رنجها پيام محبت دوست و پيام دعوت دوست به سوي خود «او» است. در متن بلاها جذبهها و محبتها را و الطاف پنهاني را و رحمت الهي را مشاهده ميكند؛ بلاهایی همچون بيماري، فقر، گرفتاري، از دست دادن امكانات:
و لنبلونكم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الاموالو الا نفس و الثمرات
اين بلاها نردبان سلوك هستند و لذا:
فبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون
یعنی اگر نتوانستند در متن رجوعي به سمت حق داشته باشند، در متن بلا ميتوانند به سوی خداوند متعال رجوع كنند آنهايي كه ظرفيت رجوع در بلا دارند آنها صابر هستند و در بلا، رجوع به سوی حضرت حق را پيدا ميكنند. لذا بشارتی که در ادامه آیه است برای ایشان است که:
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون
بنابراين وقتي انسانی اولاً در مسير سلوك حركت ميكند و ثانیاً به مقام طلب واحد ميرسد، تركيب اين دو مقام «اضطرار» خواهد بود. اين اضطرار او را به روي آوردن، اعتصام به حضرت حقۀ، مطالبۀ دستگيري او، استغاثه میکشاند و طبيعتاً پس از آن نیز به استدعاي بلا و درك بلا و بعد درك رحمتي كه در متن آن بلاست ميرساند. همۀ اهل بلا و بلاكشان اين گونه بودهاند.
شهادت بهترین راه
شهادت يكي از اقسام بلاهايي است كه اهل سلوك را سالك ميكند که:
ان الجهاد باب من ابواب الجنه
البته بر طبق معانی که از آیات و روایات برداشت میگردد، جنت همان درجات قرب است[1]. پس جنت نیز دارای درجاتی است و جهاد دربی است که به یکی از این درجات که این باب برای چه کسانی باز است؟:
ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصّه اوليائه.
اينها آن اوليائي هستند كه به مقام ولايت رسيدند و باب اين بلا به رويشان گشوده شده است. وقتی به آیات قرآن در مورد داستان جنگهاي سنگينی همچون احد نظاره میکینم مشاهده میشود که دقيقاً آنها را داستان بلا و ابتلاء الهي براي راهبري انسان ميداند:
و ليبتلي الله ما في صدوركم و لِيُمَحِّصَ ما في قلوبكم
شما با این جنگ (احد) و با اين صحنۀ سنگين، قلبهايتان زير و رو شد و شما راه يافتهها و انتخاب شدهها به تمحيص قلب رسيدید.
جهاد يك بابي است كه ظاهرش باب بلا است و به سوي اوليائي كه به چنان مرحلهای ميرسند گشوده ميشود و آن كساني كه اهل راه هستند و جذبههاي خداي متعال را از اين راه آورده است از اين در سالك ميشوند و وارد وادي بلا ميشوند.
از طرف دیگر حقيقت شهادت، آن عهدی است كه انسان سالك باخداي متعال بسته است عهدی که:
و من او في بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايتهم به
عهدي که بسته است تا از خود عبور كند تا بتواند وارد اين ميدان - و به تعبير بزرگان- وارد نار عبوديت شود و در اين نار بسوزد و از او هيچ چيز نمايند جز محبوب!
در روایات عالم میثاق است که وقتي ميثاقها گرفته شد، خداي متعال آتشي ایجاد کردند و فرمود که وارد شويد. اصحاب یمين وارد شدند و اصحاب يسار نپذيرفتند و اين آتش براي اصحاب یمين به گلستان بدل گردید.اين همان نار عبودیت است كه بعضي گفتند عبوديتي كه ظاهرآن آتش است و باطنش سوختن انانيت، تفرعن، حجابها و درك حقيقت و رسيدن به قلۀ وصال.
بنابرين اهل شهادت محور عبور از خود در راه رسيدن به محبوب هستند.